آورده اند که ابو العلای معری ، آن صوفی دهر و عالم فرزانه دو عالم بر بلادی فرود آمد . بر دروازه شهر حرامی را بر دار آویخته بودند .امام از ایشان داستان حرامی را جویا شد . اورا باز گفتند که وی حرامی بس خدا نشناس بود که خلایق را از وی آسایشی نبود اول بار وی را نصیحت کردن همی . دوم بار نیز و سوم همچنین . چهارمین بار وی را در بند کردند . بعد از آن سیاه چال . بعد از آن انگشت کوچک دست چپش را قطع کردند . ۹ انگش دگر نیز همچنین . بر انگشات پای او نیز چنین برفت . دست چپش را از مچ قطع کردند تا شاید وی را تغییری در اعمال حاصل آید دست دگر نیز و پاهایش هر همان بشد . تا اینکه جمیع خلایق بر دار آویختنش را خواهان گشتند . ابو العلا تا آن را بشنید از اسب فرود آمد و بر پاهای وی بوسه ای زد . خلایق حیرا ن و انگشت گزان گفتند که اماما تو را چه برفت که بر پای حرامی مفلسی چنین بوسه بزدی ؟
ابو العلای معری ایشان را باز گفت که بباید درس از وی بیاموزیم که چنان ممارستی بر ایمان خویش داشتی که هزاران مجازات شما هیچ در وی اثر نکردنددی و سر بر خواسته فعل خویش بداد . اوست معلم ما .
تو ای خواجه برو درس از ابو العلا بیاموز که وی را چنان استاد حرامی ببود .
خواجه را در کار ممارستی باید ، که سرانجام گردن بر آن بازد
ایم مطلب توسط حاج ذبیح الدین بهروزدرج گردیده است .
با سلام
((با عرض تسلیت به مناسبت شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالحسین به شما هموطن عزیز))
از شما دعوت می شود تا در یکمین سالگرد تاسیس وبلاگ راز و رمز کامپیوتر شرکت نمایید و ما را در هر چه بهتر برگزار شدن این مراسم یاری رسانید
زمان:شنبه ۲۲/۱۱/۸۴
مکان: وبلاگ راز و رمز کامپیوتر به آدرس shekoohi.blogsky.com
با سپاس فراوان مدیریت و نویسندگان وبلاگ راز و رمز کامپیوتر
(( رونوشت به تمامی وبلاگهای به روز شده))
ببین من این چیزا حالیم نیس...این موضوع هم به اندازه ی کافی اذیتم کرده...تازه C2-H5-OH از خونم پاک شده بود که تو باز با این کلماتت اعصابم رو به هم ریختی و بهانه دادی که برم حرف هایده ی خدا بیامرز رو گوش کنم:
شبا همش به میخونه میرم من/ سراغ می و پیمونه میرم من
...نمی دونم چقدر در جریانی ولی هر چی کمتر بدونی بهتره...اگه دوس داری زنگ بزن با هم بصحبتیم ولی اگر نه ول کن رو Nerv من هم راه نرو...اگه واقعا اطلاعات مفیدی داری الان وقتشه...و گرنه من تصمیم دارم با اینکه خیلی سخته فراموشش کنم...
و در ضمن این داستان گذشته ار منظور تو بسیار در خور و زیبا بود....یاد دار زین پس من باب تشبیه فقط مرا با حوریان و ملائک قیاس کنی نه حرامی....