اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

داستان رند زاهد پیشه و آرزوی صاحب دلان

فی البدایت متذکر شوم که همی این همرهان ما دراین سرای "اوچ" بسی دچار فراخت نشیمن گاه گشته اند . مر آنان را از همین فاصله ی چند صد فرسخی T، از روستای نور علیبک ، به فعالیت تهدید می کنم که گر چنین نکنند ، دست به افشای حقایقی که در سنه گذشته از خواجه و شیخ سر زده بود خواهم برد همی .از چشم داشت های پنهان و آشکارای ایشان بر یاران ما ....
و اما داستانی دیگر از جوامع الحکایات
آورده اند که در اقصی روم گلی ماه رو و زهره جبین بودی . وی را آرزو نامیدندی که وصال او آرزویی بر اهل دل بود بس دست نایافتنی . در آن دوران رندی زاهد پیشه از خاندان کمونیست ها که وی را هیچ آرزوی بر دل نبود جز طعنه به دوستان ، بر آمد که هیچ خلق روزگار را از زبان تلخ او گریز نبودی. مورخان آورده اند که محبوب خلایق ، آن ماه روی دست نایافتی خبطی نمود و باری به هر جهت ، نادانسته نام رند زاهد پیشه را برزبان آورد . یحتمل نظر آن ماه روی بر دیگر طریق بود و شاید بر دیگری . بر ما که این داستان بالواسطه ی مورخان نه چندان واثق رسیده است پوشیده بود نظر ماه روی .رند نه چندان این را بر خود گرفتی همی و از آن روی که تازه از نهادن آزار بر عسل بانو فارق آمده بود (مورخان آورده اند که در آن دوران روح عسل بانو در دو جسم حلول کرده بود و رند با هر دو سر عداوت داشت گاهی می پنداشت این آن است و گاهی آن این است . زان روی که رند در خویشتن را در سر درگمی یافت ، از برای اجتناب اطاله لوس بازی و آزار و اذیت و نیز زان روی که امنیت خود را از دو وادی تهران و کاشان در خطر دید ، دست از ایشان بر داشت که سالها بعد بر وی روشن گردید که عسل بانویی که در وادی کاشان زیارت کرده بود عسلی سوای عسل بانوی وبلاگستان بوده است . ذوالروح و ذوالجسمین کانا مجزا و فرقا فی کل الایام . )داستانی دیگر را با آرزوی خلایق بر پاداشت .رند گوشه ی چشمی ذکری گفت و خاطر آن آرزو ی مومنان را بر آزرد . رند نه چندان بر طلبیدن خاطر ماه روی دست یازید و اما ماه روی زان روی که خواهان خاطر بسیار وی از چین و ماچین تا ینگه دنیا در صفوفی بس فشرده با هم گرد آمده بودند ، بر آشفت که این رند مفلس چرا از برای طلبیدن ما بر نمی آید . باری سالیان دراز بدین منوال گذشت تا روزی ......





جوامع الحکایات ، تصحیح شفیعی کدکنی ، باب 12 ، داستان رند و آرزوی صاحب دلان


این مطلب توس حاج ذبیح الدین بهروز درج نگردیده است و ایشان مسئولیت هیچ یک از کلمات این مطلب را بر عهده نمی گیرند .
نظرات 4 + ارسال نظر
عسل دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:58 ق.ظ http://hamonharfhayeasal.persianblog.com/

سلام. من که می دونم کدوم از شما سه نفر اینو نوشتین. مگه اینکه دستم بهت نرسه!!!!! می کشمت!!!!! تو جرات داری این طرفا پیدات شه. موفق پیروز و عاشق باشی. قربانت...........عسل

آرزو دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:31 ق.ظ http://harfhayearezoo.blogfa.com

سلام
کدومتون اینو نوشتین؟
فکر میکنم اونی که من خیلی بیشتر دوسش دارم اینو نوشته.من بی صبرانه منتظرم تا شما تشریف بیارین اینطرفی.
من با امیر حسین یه کار خصوصی خواهم داشت.فضولی نکنین که به هیچ کدومتون نمیگم الا خودش.
فقط تاریخ روزی که میخواین بیاین رو معلوم کنید.D:
پیروز باشید.
بدروووووووووووووووووووود.

ابراهیم نبوی چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ

کی این پست رو نوشته ؟ واقعا برای خود من هم که این پست رو نوشتم سواله که کی این پست رو نوشته ؟ واقعا چرا آخه اینقده جواد بوده که یه همچی پستی نوشته ؟ من خودم به شخصه واقعا از نویسنده این پست که خودم باشم اعتراض می کنم و هیچ گونه مسئولیتی رو به عهده نمی گیرم .
والسلام من میرم . تا من بر گردم کسی استراتی نده

بویروز کوهساران چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:59 ق.ظ

اینجا این سوال پیش میاد که کار خصوصی آرزو با امیر حسین چیه !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد