اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

اوچ

تاسیس ۱۳۸۴

مبانی الاخلاق فی صرف اللجوج

آورده اند روزی خواجه آروین گزوینی از بهر علافی سر به گلستان وبلاگ ها گذاشته و بین طریق از وبلاگ حاج ذبیح الدین بهروز نیز دیدن فرمود...علی رغم تنقر از حاج ذبیح الدین به وی مکرارا کامنت ارسال داشتی تا صبر از وی بریدندی...حاج ذبیح نیز مرتبا از وبلاگ خواجه دیدن فرمودی و از خود کامنت های ممدوح ابراز کردندی تا آنکه پای شیخ امیرحسین غوربان نیز بر این وادی گشوده گشتی و از برای خواجه و حاج ذبیح الدین کامنت ابراز نمودی و از در مصالحه وارد شدندی تا ...اما اراده ی خواجه فزون تر بودی و اظهارات وی را به خایه ی یسار نیز حساب نداشتی تا اینکه....(مقامات خواجه آروین گزوینی/جلد هفتم/ص ۱۳۴۰)
تا اینکه روزی شیخ غوربان بر آن شد که از کم و کیف حادثه آگاه گردد...به لباس غیر در آمد و از تحت السان خواجه داستان را فرو کشید...خواجه آروین لب به سخن گشود که من و شیخ امیرحسین غوربان دو یار دبستانی بودیم که ما را روابط حسنه ای بود...گهگاه شیخ غوربان مرا سوار بر مرکب خویش می نمودی و به منزلگه رساندی و در این راه هیچ مضایقت ننمودی تا اینکه روزی نایب سمانه خاتون عزم بر تهنیت عید میلاد خواجه نمود و از برای وی طرفه ای مهیا دید تا به رسم کادو به خواجه ببخشد و خواجه نیز به پاس این کرامت بی کران وی را به مطعم "بوف" در شارع ولی عصر دعوت کردی و در این راه وزوزالنسا نیز چتر رفاقت را گشودی و همراه نایب خاتون و خواجه به مطعم شدندی و کش لقمه میل کردندی...در ایام آتی ،کلاغان خبر چین و طوطیان شکرشکن خبر این دیدار را به شیخ امیرحسین غوربان رساندی و وی از جای بشد و سخت بر آشفت...با خود گفت که اینان چگونه مردمانند که نمک خورند و نمکدان شکنند...و بر خواجه آروین تهمت آورد که پنهانی قصد تضریب مخ نایب سمانه خاتون را داشته...لیکن شهره ی عشق نا کام شیخ غوربان و نایب سمانه خاتون تا به اقلیم چین نیز پیچیده بود و وی از این سو بر آشفته بود که موضوع بلند کردن زید خلق در بین است...لیکن شیخ به سبب نبود شواهد مکفی ، طریق زعارت پیشه کرد و در خفا با حاج ذبیح الدین بهروز به بدنامی از خواجه سخن راند....خواجه چو بشنید سخت متاثر شد و کلیه مراودات دیپاماتیک بین خواجه آروین و شیخ غوربان بر آب شد...تا به روزی که خواجه در بوستان بلاگ اسکای مشغول مطالعه ی وبلاگ ها بود و از روی تصادف از برای شیخ غوربان لینک فرستادندی...شیخ با دبدن پیغام سخت خشنود شد و از برای خواجه کامنت ارسال داشتی اما شیخ آن را به خایه ی یسار نیز محاسبه ننمود و آن را محلی از اعراب نگذاشت...پایان باب اول(مقامات شیخ آروین گزوینی/جلد هفتم/ص ۱۳۴۷)
اکنون تو بگو ای حاج ذبیح الدین بهروز که طریق انصاف و جوانمردی چیست؟(انتظارالجواب /خواجه آروین//باب هشتم/ص ۹۸۷)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد