ای شیخ غوربان...تو را چه میشود...خدای رحمان نکناد که تو از بهر انتقام سخنی به زعارت از پرندگان مهاجر به زبان آوری که بر خواجه ضربتی زده باشی...کنون ارتباط و التقاطی بین خواجه و مرغ مهاجر نباشد مگر از طریق ارسال پیام های کوته اس ام اس...مخلص کلام اینکه دگر من بعد هذا مرغکی در گیتی یافت نیست که از ره عاشق پیشگی دل بر مرغ مهاجری بندد که در فصل رحیل رو به سوی شمال کرده و از اذهان رود...اکنون تو نیز بر این ژاژخایی ها پایان بده که مرغک خسته دیر زمانیست پرهای عشق را بسته و کنج خلوت دل نشسته و او را با کلان مرغان کاری نیست...پس تو نیز از هر طریق که خواهی بر ره انتقام برخیزی ؛ این هربه را به کار مگیر که جز نفرین دامان تورا نگیرد...(اخطار المومنین/جلد سیزدهم/باب اول/ص۲۲۳)
...و ای شیخ بر این آگه باش که در مقال خواجه هیچ جای مزیح و ملعبه نباشد و خواجه ی گزوین بر کلام خود بسا راسخ است:
شیخ توانا خردت پیشه کن در سخن خواجه تو اندیشـه کن
چون که تو تهدید کنی خواجه را فکر کمان و تبر و تیشــه کن
در بر سوراخ مرو از مهیب ترس از آن خرده ی آن شـیشه کن
دیده ی خواجه به کمینگاه تسـت راه فرار از دمن و بیشـه کن
(کلیات دیوان خواجه آروین گزوینی/قطعات/ص۴۴۵)